" گیتار بی تار و  اُرگ سرخ "

مجموعه اشعار یزدان

خانـ ه لینـ ک ایمیـ لـ پروفایـ لـ طـراح

هانیِ خانمی ، معرض خونخوار
خاطی و جانی و زانی و نابکار

 

 تمام شد آن همه ساعت خوش
چون تو قاطر باید بگفت : هُش

 

اگر نان نامرد هرگز نمی‌خورد 
خودش را قعر چاهی نمی برد 

 

لیاقت نداری دهند بر تو فحش
فنا رفت دگر روزهای خوش

 

برو قبری فکند در گوشه ای
بکش راهی بر نکو توشه ای 

 

دگر آن حنایت رنگ ندارد
ذاتت به غیر از ننگ ندارد

 

چه ساده فروخت و بدید
به گور رفت تن داش وحید

 

چه با سهل ریخت خون مردم
چه ساده هویت کرده گم

 

تو از جنس کفتار نعش خور
تو هم نان بُری هم جیب بُر

 

کسی چون تو ابله و احمق
فرو بستی دیدگانت به حق

 

دگر عمر امثالی چون تو زهر
به پایان رسیدست از این بهر

 

تو را کفن و دفن هم زیادیست
کین اثر حمل بر کون گشادیست

 

تو حتی لایق گور و خاک نیستی
تو در شابک و سیاهی لیستی

 

ببوسم دست مردان بزرگ 
زدند تیغ بر فرق چون تو گرگ 

 

بهر نامردی کتک خورده‌ای
خدایت نیامرزد گر مرده‌ای

 

زانی‌جانی
یزدان_ماماهانی
نگارش۱۳۹۸/۱۰/۸

 

ــــــــ🍃🦋گیـــتار بی تــــار🦋🍃____


برچسب‌ها: مثنویات یزدان ماماهانی
♥ یکشنبه هشتم دی ۱۳۹۸ ۵:۳۴ ق.ظ بـ ه دستانــ 💥دل‌آرام💥 ♥



طراح : صـ♥ـدفــ