
" گیتار بی تار و اُرگ سرخ "
مجموعه اشعار یزدان
خانـ ه ♥ لینـ ک ♥ ایمیـ لـ ♥ پروفایـ لـ ♥ طـراح
ماتمپرست
باز شکست مرد و شکست ماه شب
باز خدا خاطرهها زنده شد
غم زد و شوق از سر جان کنده شد
لیلی معشوقه پریزاده گشت
آمد و از کوچهٔ مجنون گذشت
با نظری قامت دیوانه سوخت
جان به رخ و قامت لیلی فروخت
گفت: الهی شدهام پیر عشق
نیست مگر چاره و تقصیر عشق؟!!
مرد محبت زده بر سر جنون
آتش غم ریشه زده بر درون
در به در عشق شده مجنون ما
ناله زنان در پی او پا به پا
خاطرهام قصهٔ مجنون شده
خانه پر از ماتم و محزون شده
قصهٔ مجنون تو بگو قصه گو
مانده به دل صد نه هزار آرزو
قصه تو گفتی ته قصه شکست
جای خوشی غصه به قلبم نشست
نرگس و نیلوفر و مریم همه
شبنم رخ ، قامتشان هم خمه
عشق پرستو شد و رفت از برم
رفت و چه آمد به دل و بر سرم
رفت و دل و جان و تن هر سه شکست
هر سه شدن غصه و ماتم پرست
درد بزرگی به روان زد گره
شد به دل و جان ، سرطان خاطره
دست فراموشی سپردم تو را
کهنه جفا باز شده بر ملا
از نظرم مرده تویی سرمه کش
مزهٔ اندوه مرا هم نچش
فاتح عشق تو شده دیگری
عشقت و پس گیر و رها کن پری
قصهٔ تلخی که از این سرگذشت
خطِّ جدایی و جفا می گذشت
خطِّ جدایی بکش و برنگرد
بین من و تو شده کابوس سرد
سرو خیانت به دلم ریشه زد
بر گل لطف نظرم تیشه زد
پاسخ لطف نظرم شد جفا
عشق پری رفت و پری شد جدا
غم شده معشوقهٔ بی دردسر
عشق پری شد سفری پر خطر
دل ز تو بشکسته و مرده برو
زخم بزرگی ز تو خورده برو
بخت قلندر غم بیهودگیست
زخم دلی در غم بیهودگیست
یزدان_ماماهانی
نگارش۱۳۹۳/۵/۱۱
برچسبها: مثنویات یزدان ماماهانی
| طراح : صـ♥ـدفــ |