" گیتار بی تار و  اُرگ سرخ "

مجموعه اشعار یزدان

خانـ ه لینـ ک ایمیـ لـ پروفایـ لـ طـراح

نفس در سینه ‌ام چون آتش افروز
فزون باشد دلم با سوز هر روز

 


غم دنیا خورم یا حسرت یار
شبم پایان رسد با طلعت یار

 


در این وادی همه در فکر یارم
خیالش بی‌قراری کرده بارم

 


از این دردم نمیخواهم دوایی
ز پیوندش نمیخواهم جدایی

 


دلم کردم برایش پاره پاره
ندارد این دل بیچاره چاره

 


بر آرم از نی‌ام آواز مستی
نیاز و نازنین دل تو هستی

 


اگر صد پاره‌ام سازی به خنجر
نمی رویم من از رویت مکدر

 


سفر کردم که همراهم تو باشی
در این بی انتها راهم تو باشی

 


نمودار و نشان در هر طریقی
سبق را باز کنم در آن نمیقی

 


زمین از بار حسنت می‌خراشد
سپهر از جوش عشقت می‌تراود

 


کجا یابم چنین فرّ و شکوهی
کجا یابم چنین زیبا وضوحی

 


ز حرف دوری‌ات در اعتصابم
از این هجران تو را حاشا نیابم

 


خودت را در نظر مشهوده گردان
دل افسرده را آسوده گردان

 

 

 

عشق‌من
یزدان‌_ماماهانی


برچسب‌ها: مثنویات یزدان ماماهانی
♥ دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۶ ۱۱:۳۶ ب.ظ بـ ه دستانــ 💥دل‌آرام💥 ♥



طراح : صـ♥ـدفــ